- پارت پارت
نوعی راه رفتن که با گام های بلند همراه باشد
معنی پارت پارت - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاره پاره، جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، لت لت، ژنده ژنده
جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، پاره پار، پارپار، تکه تکه، لخت لخت، ریش ریش
(رَ / رِ)
لغت نامه دهخدا
رجوع به پاره پاره شود.
- پاره پار شدن، پاره پاره شدن:
فراوان بگشتند در کارزار
همان تیغ با گرزشد پاره پار.
فردوسی.
- پاره پار کردن، پاره پاره کردن:
بفرمان آن خسرو نامدار
بکردند از آن پس ورا پاره پار.
فردوسی
- پاره پار شدن، پاره پاره شدن:
فراوان بگشتند در کارزار
همان تیغ با گرزشد پاره پار.
فردوسی.
- پاره پار کردن، پاره پاره کردن:
بفرمان آن خسرو نامدار
بکردند از آن پس ورا پاره پار.
فردوسی
بخش بخش، تکه تکه، چاک چاک، شرحه شرحه، قسمت قسمت، قطعه قطعه، لخت لخت، مرقع، مندرس
صدای جویدن چیزی، صدای کشیدن چیزی روی زمین، صدای خرخر کردن
